ترانه و ترنمترانه و ترنم، تا این لحظه: 9 سال و 4 ماه و 18 روز سن داره
زندگی عاشقانه مازندگی عاشقانه ما، تا این لحظه: 16 سال و 8 ماه و 13 روز سن داره

ترنم یک ترانه از باغ آشتی زندگیمان

ذوق وشوق اطرافیان

من و پدرتان به این نتیجه رسیده ایم که اطرافیان وفامیل از جمله مادربزرگها ذوقشان برای به دنیا آمدن شما بیشترازما می باشد . یکی از دلایلش این است که شما دو نفری با هم پا به این دنیا می گذارید و این یک اتفاق نادر، متفاوت و شگفت انگیز است . دلیل دیگرش هم می تواند این باشد که مسئولیت شما دو عزیز دل با من و پدرتان است به هر حال ما بیشتر دقدقه بزرگ کردن و رسیدگی به شما راداریم و اطرافیان در قبال شما مسئولیتی ندارند.
16 آذر 1393

شکرگذاری خداوندمتعال

گاهی وقتها با تمام وجود م حس می کنم بسیارعاجزم از شکرگذاری این نعمتی که خدا به من عطا کرده و به یکباره مرا مادر دو فرزند آن هم دو دخترنازنین کرده ،جنسیتی که همیشه دوست داشتم . بارها و بارها از ته دل و جان حتی با اشک گفته ام خدایا شکرت که این نعمت را که به من دادی ،این نعمت راازمنتظرین دریغ نکن. اما این شکر گذاریها راضیم نمی کند خیلی فکر کردم تا اینکه به این نتیجه رسیدم اگر شماها را خیلی خوب بتوانم تربیت کنم و تحویل جامعه دهم آن وقت است که شکر این نعمت الهی را به جا آورده ام . امید دارم با کمک خداوند متعال بتوانم به این هدفم جامع عمل بپوشانم .
16 آذر 1393

گلهای خوشبو خانه ما

  دو امانت خیلی بزرگ و پاک وسپید و نورانی از جانب خداوند متعال به من واگذار می شود که آن هم قلب یا دل شماست شمادوگل خوشبوزندگی با رضایت خداوند پابه خانه ما می گذاریدومنشمارابه دیدیه امانت خیلی مهم وبزرگ میبینم من اعتقاد دارم دل هر کسی را مادرش است که جلا میدهد یا مکدرمی کند آن هم از طریق رفتار و گفتار و کردار و در نهایت عملش من یقین دارم هرفرزندی بخصوص دختر از نظر منش و کردارآیینه تمام نمای مادرش است با این اوصاف لازم میدانم در اعمال وکردارم تجدید نظر کنم چون حس می کنم از این به بعد الگوی رفتاری این دو دختر خواهم شد واقعا از قدیم راست گفته اند که مادر را ببین و دختر رابگیر من شکی به این جمله ندارم بعد از عمر...
16 آذر 1393

پادشاه خانه ما

هفت سالی بود من در خانه پادشاهی می کردم این طور که بوش میاد شما قراره جانشین من بشید و پادشاهی رو از من بگیرید چون پدرتون خیلی قربون صدقه تون میره کم کم داره بهتون حسودیم میشه بعضی وقتها حس می کنم حووداره میادسرم. اشکال نداره قبول بیایید سه تایی پادشاهی کنیم آخه من گناه دارم چطور از دلتون میاد پادشاهی رو از من بگیرید  ...
16 آذر 1393

سفربه دنیای کودکی

و من چه خوشحالم که با آمدنتان کودک درونم بیدارتراز امروز می شود چرا که با شما میخواهم کودکانه بازی کنم ، بخندم، بدوم ،شعربخوان ،لالایی بخوانم ، قصه و داستان گوش کنم و........شاد باشم بله من هم باید بشوم دختری همسن شما از این بابت خیلی خوشحالم از شما بسیار مچکرم که مرا به همراه خود به دنیای شاد دختر بچه ها خواهید برد.   ...
15 آذر 1393

سونوداپلرهفته بیست ونهم

  هفته 29 بارداری رفتم سونوداپلررنگی برای اینکه مشخص بشه که وضعیت جفت و خون رسانی به شما چطوره تو این سونو مشخص شدعلوسک کوچولوی سمت راستی 2100 گرم هست و خون بهش زیاد می رسه و علوسک کوچولوی سمت چپی 1660گرم هست و خون به اندازه بهش میرسه این اختلاف وزن کمی جای نگرانی داره و نظر دکتر براین بود که دوباره باید سونو بدم تا یه وقت به مشکل برنخوریم و گفت اگه همین وضعیت ادامه پیدا کنه زایمان جلو میفته و براتون خطر داره چون احتمال سندرم انتقال خون از قلی به قل دیگه وجود داره . به خاطرهمین می گن دوقلوداشتن برای دیگران و کسایی که بیرون ماجرا هستن شیرینتره ولی ماهایی  که تو خود ماجرهستیم کلی استرس و نگرانی و زحمت باید بکشیم و کلی خطر با...
13 آذر 1393

رمزورود به دلم

به یادم می آورم روزی از روزها پدرتان رمزورود به دلم را یافت و خودش را در دلم جا کرد. رمز ورودبه دل مراکسی جزپدرتان نداشت میدانم پدرتان رمز ورود به دلم را برای شما فاش کرده و شما هم خودتان را در دلم جا کرده اید. رمز ورود دل من ،پاکی و صداقت بود شماهم که چیزی از پاکی کم ندارید ،شما از پاکترین ها هستید     ازشما می خواهم رمزدل مرا به خواهر یا برادر دیگری ندهید چون دگر نمی خواهم به جز شما سه نفر کس دیگری این رمز را داشته باشد . لطفا راز نگه دار باشید به نفع خودتان است امیدوارم با ورود به این دنیا دلتان زنگار نبندد واین پاکی تا ابد پاینده باشد.     ...
11 آذر 1393

فرزندان وارثان پدرومادر

تصورماهمیشه براین بوده که فرزندان وارث ملک و املاک وثروت پدر و مادر هستند مهمتر از آن  فرزندان وارث اخلاق و منش و فرهنگ و بینش پدران و مادرانشان هستند پس باید خیلی مراقب بود . خداکندما چیز خوبی برایتان به جا بگذاریم
11 آذر 1393